نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعيت من در ياهو



آمار وب



طراح قالب:



لوگو دوستان



موزيک و ساير امکانات





به کلبه عشق باران وکیوان خوش آمدین

 

در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست  

 

به نام خدائی که هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ

زندگی را با رنگ ، عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ

شاپرک را صد رنگ ، و مرا دلتنگ تو آفرید . . . 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 1:0 | |







شبی از پشت یکی تنهایی نمناک و بارانی ، تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم.

تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های ابی احساس تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم.

و تو در پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی :«دلم حیران وسر گردان چشمانی است رویایی.ومن تنها برای دیدن زیبایی

ان چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم .»

همین بود اخرین حرفت. ومن بعد از عبور تلخ وغمگینت حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و

نارنجی خورشید وا کردم.

نمی دانم چرا رفتی؟ شاید خطا کردم. وتو بی انکه فکر غربت چشمان من باشی نمی دانم کجا؟ تا کی؟ برای چه؟ ولی رفتی.

وبعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید.و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت.

وبعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد وگنجشکی که هر روز از کنار پنجره دانه با مهربانی بر می داشت

تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد.و بعد از رفتن تو اسمان چشم هایم خیس باران بود .

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت.

کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد.و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد.

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد. ومن با انکه می دانم تو هرگز با عبور خود مرا از یاد نخواهی برد.

هنوز اشفته چشمان زیبای تو ام برگرد...

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد کرد.

وبعد ازاین همه طوفان و وهم وپرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره ارام وزیبا گفت:

«تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق وانتخاب ان خطا کردم.»

و من در حالتی مابین اشک وحسرت وتردید کنار انتظاری که بدون پاسخ وسرد است.

و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر ، نمی دانم چرا؟

شاید به رسم عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم.

 


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 12:30 | |







غم عشق

از غم عشق چه می باید کرد؟؟؟؟؟؟؟؟...

می توان قصه نوشت ؛ شعر سرود

می توان از غم عشق ماتم داشت.

میتوان دل خوش کرد به کلامی که شنید.

از دو خط نامه سرد می توان داغ شد و شعله کشید.

 


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 12:25 | |







 

ابر میبارد و من میشوم از یار جدا

 

چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا

 

ابر و باران و من و یار ستاده به وداع

 

من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا

 

نعمت دیده نخواهم که بماند پس ازین

مانده چون دیده ازان نعمت دیدار جدا


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 12:20 | |







اي كاش لحظه ي تلخ وداع نميومد و تو واسه هميشه در كنارم ميموندي.

 

آخه اون سكوت شب واسم كشنده ست و منو تو دنياي غم اسير ميكنه.

اي كاش ميدونستي كه با اومدنت لحظاتم بوي عطرعاشقي به خودش گرفت و با رفتنت هر ثانيه ام مثل قرنها سپري شد.

چشام تو غم دوري از تو مثل ابر بهاري گريه کردن.گريه کردني كه تو هيچوقت اونو دوست نداشتي.

 

لبام تو اين خاموشي اسم تو رو فرياد ميزنه و ميگه.

 

چرا تو از كنارم گذشتي و رفتي.

 

اي زيباترين زيباي من.

 

به عشق پاك وجودت قسم كه زيباترين و پرشكوه ترين سراي فردوس برين رو واست خواهانم.

اي عشق برتر قلبم اينو بدون.

هميشه در قلب مني.

 


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 12:6 | |







بارون و ابر

در زندگی بارون نباش که همه فکر کنند

با منت خودتو به شیشه میکوبی

                               ابر باش تا منتظرت باشن که بباری

 


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 11:56 | |







 


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 15:29 | |








[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 15:25 | |








[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 15:21 | |







خیلی سخته وقتی همه کنارت باشند ولی باز ته دلت احساس  

تنهایی کنی

.وقتی عاشق باشی ولی کسی از دل عاشقت

خبر نداشته باشد

وقتی به زور لبخند بزنی ولی توی دل تنهایت

گریان باشی.

وقتی تو خبر داری ولی دیگران بی خبرند.

وقتی می خوای به کسی بگی که چرا غمگینی ولی صدایت از گلو یت

بیرون نمیاد

وقتی از ته دل فریاد بزنی ولی کسی صدا تو نشنوه

وقتی احساس تنهایی و نا امیدی روت غلبه کندوقتی احساس

کنی تمام درها به رویت بسته است.....

آن وقت است که دستهای تو با تمام قدرت و وجودت بالا می بری و فریاد

می زنی

((خدایا !!!!!!!!!!!

آن وقت است که دیگر احساس تنهایی نمی کنی.


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 20:57 | |



کپي برداري بدون ذکر منبع غير مجاز مي باشد

طراح قالب : ميهن تم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد